معرفى كتاب «مغز متفكر جهان شيعه»
نام كتاب: مغز متفكر جهان شيعه
نويسنده: مركز مطالعات اسلامى استراسبورگ
مترجم: ذبيحاله منصورى
ناشر: سازمان انتشارات جاويد
نوبت چاپ: نهم 1361
شمارگان: 10000 جلد
قيمت: 850 ريال
تعداد صفحه: 476
اكثريت مردم ايران، شيعه هستند. اما شايد تعداد انگشتشمارى از آنها بدانند كه چرا به مذهب آنها شيعه جعفرى گفته مىشود. كتاب «مغز متفكر جهان شيعه» براى من بنوعى پاسخگوى اين سوال بود. اين كتاب به دست 25 دانشمند كه اكثريت آنها را مسيحيان فرانسوى تشكيل مىدهند، نوشته شده است و افكار و نظرات علمى امام جعفر صادق (ع) را مورد تجزيه و تحليل قرار داده است و با علم روز سنجيده است.
بيشتر ما از كلاسهاى 400 تا 500 نفرى امام جعفر صادق (ع) خبر داريم. اما بيشتر فكر مىكنيم در اين جلسات به مباحث خاص دينى مثل فقه و قضاء پرداخته مىشد. اما وقتى مىخوانيم كه در اين كلاسها امام جعفر صادق نظرات دانشمندان پيشين خود مانند ارسطو، افلاطون، اقليدس و ... را نقد و بررسى مىكرد و در هر مورد نظرات بديع و جالبى مىداد كه تازه در سه قرن اخير دانشمندان به آن رسيدهاند، از داشتن چنين پيشواى مذهبى احساس غرور مىكنيم.
كتاب واقعاً براى من كتاب جالبى بود. با مطالعه آن به نوعى هم با تاريخ و هم علم و هم با تاريخ علم آشنا مىشويد. ضمن آنكه در مذهب نيز بر عقايدتان تاثيرگذار است.
براى آنكه با كتاب آشنا شويد، بد نيست يك نگاهى به فهرست آن بيندازيم
چرا مذهب شيعه را جعفرى ميخوانند؟
مقدمهاى قابل توجه از مترجم اثر استاد ذبيحاله منصورى.
تولد جعفر صادق (ع)
در اين فصل تنها نكته جالبى كه براى من بود، چشم آبى بودن امام بود! كه دانشمندان آن را به خاطر وراثت از نسل ايرانىها مىدانند. (بنا بر فرض ازدواج دختر يزدگرد سوم با امام حسين)
كسيكه مذهب شيعه را از نابودى نجات داد
در اين فصل به اولين ايراداتى كه امام جعفر صادق فرضيههاى نجوم آن زمان گرفته است اشاره كرده است. بعنوان مثال فرضيه گردش خورشيد به دور زمين از اين فرضيهها بوده است.
جعفر صادق (ع) در محضر درس پدر
اين فصل به نوعى ادامه فصل قبل است. ضمن آنكه اشاره مىكرد در حالى كه اكثرا دانشمندان بحث مذهب و علم را جدا از هم مىدانند، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اين دو را در كنار هم تدريس مىكردند.
محمد باقر (ع) پدر جعفر صادق و وليد بن عبدالملك
اين فصل بيشتر به وضعيت سياسى مدينه در زمان امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) پرداخته است. نكتهاى كه براى خودم جالب بود، حكمرانى عمر بن عبدالغزيز خوشنام ترين خليفه دوران اموى در مدينه هم زمان با امام محمد باقر بوده است. هر چند در آن دوران والى وليد بن عبدالملك خليفه وقت در مدينه بود است ولى احترام بسيارى به امام مىگذاشته است و حتى بر سر كلاسهاى درس ايشان نيز حاضر مىشده است. اما از آن جالبتر را شما در صفحه 44 كتاب مىخوانيد:
«بطور كلى در اسلام ابراز نظريههاى علمى كه ولو با مذهب تماس حاصل ميكرد، آزادتر از اروپا بوده و حتى در سختترين دورههاى اسلامى از لحاظ ايدهئولوژى مثل دوره خلافت بعضى از عباسيان، يك دانشمند اسلامى آزادتر از يك دانشمند اروپائى براى ابراز نظريه علمى بوده است.»
در صفحه 45 ادامه داده است:
«علت اصلى ظلمت علمى در اروپا، در قرون وسطى، و توسعه علم در كشورهاى اسلامى در همان دوره، اين بود كه در اروپا، اهل علم براى ابراز نظريههاى علمى آزادى نداشتند در صورتى كه در كشورهاى اسلامى، اهل علم ميتوانستند به آزادى نظريههاى علمى را ابراز كنند و نور علم با اين كه از مشرق به اروپا مىتابيد تا مدتى نتوانست بر ظلمت آنجا غلبه نمايد و طورى فضاى علمى اروپا تاريك بود كه روشنائى شرق فقط قسمتى از آن را كه پزشكى باشد، روشن مينمود و در اروپا هيچ استاد پزشكى وجود نداشت كه ارجوزه ابنسينا(كتاب راهنماى جامع پزشكى كه به زبان عربى و به شعر ) را در متن لاتينى، از حفظ نداشته باشد اما اجازه داده نميشد كه ادب و هيئت از مشرق زمين وارد اروپا شود.»
اولين كسى كه عقيده به عناصر اربعه را متزلزل كرد.
عقيده به عناصر چهارگانه آب، هوا، خاك و آتش جزو لاينفك علم فيزيك آن دوران بوده است. اما امام جعفر صادق (ع) اين نظريه را رد مىكند و به عناصر مختلف در خاك و هوا اشاره مىكند. در آن زمان وجود فلزات مختلف در خاك ثابت شده بود ولى كسى هوا را شامل چند گاز نمىدانست و تنها در قرن 17 ميلادى بود كه لاووازيه دانشمند فرانسوى توانست به وجود گازهاى مختلفى در هوا پى ببرد. از اين لحاظ امام جعفر صادق 1300 سال از اروپائىها جلوتر بوده است.
جعفر صادق (ع) پايهگزار عرفان در اسلام
يكى از نكات جالب توجه، در مباحث مربوط به امام جعفر صادق، عقيده ايشان به عرفان مىباشد. عرفان كه در آن به شدت از گوشهگيرى و كنارگيرى از جامعه پرهيز شده است. و در عوض عشق به خدا در آن تزريق شده است. در صفحه 73 مىخوانيم كه:
«عرفان جعفر صادق عبارت است از توكل بخداوند و احكام وى را بموقع اجرا گذاشتن بدون اينكه از امور دنيوى غفلت كنند و در نتيجه، نظم زندگى خود را از بين ببرند.»
نكته جالب توجه ديگر در اين فصل، اشاره به حضور پيروان ديگر اديان مانند مسيحيان در محضر درس امام جعفر صادق و تاثير اين درسها در ايشان مىباشد.
اولين قدم كه جعفر صادق (ع) براى جلوگيرى از زوال مذهب شيعه برداشت
وقتى به اكثر دينها نگاه مىكنيد، مىبينيد كه به پيروان آن دين، براى موسسين آن، وجودى غير بشرى و نيمه خدائى بوجود آوردهاند. اوج اين رابطه را در مسيحيت شما با پسر خدا خواندن حضرت مسيح مشاهده مىكنيد. در اسلام نيز در نيمههاى قرن اول بعد از هجرت، و با توجه به رابطه مسلمين با ديگر اديان اين مسئله مىرفت كه وارد دين شود. بخصوص شيعيان كه بعد از پيامبر، امامان را جانشين پيامبر مىدانستند، مىخواستند وجودى نيمهخدائى براى آنها قائل شوند. اما امام جعفر صادق بشدت با اين نظريه به مخالف پرداخت و به دفعات تكرار كرده است كه پيامبر و اجداد ايشان هم بشرهاى معمولى بودهاند. اين مسئله در دراز مدت باعث شد كه از تفرقهاى كه در ديگر اديان بوجود آمد در مذهب شيعه كمتر ديده شود.
دومين قدم جعفر صادق (ع) براى جلوگيرى از اضمحلال شيعه
مورد ديگرى كه امام جعفر صادق (ع) با آن به مبارزه پرداخت، رهبانيت مىباشد. مسئله رهبانيت نيز با توجه به برخورد مسلمين با ديگر اديان، در دين اسلام مورد توجه قرار گرفته بود. اما امام جعفر صادق به شدت با آن برخورد كرد و مانع ايجاد اين فرقه در دين اسلام شد.
آيا عصر تجدد در علم را جعفر صادق (ع) بوجود آورد؟
در اين فصل به طور اختصار به علم نجوم، قديم و همچنين سختگيرىهاى مسحيان اروپا در مورد آن پرداخته است. و در كنار آن گوشهاى از نظرات امام جعفر صادق (ع) را مطرح كرده است. بخصوص به كروى بودن زمين و گردش آن به دور خورشيد اشاره شده است. هر چند نظرات اين چنينى قبل از امام هم بوده است. ولى بايد توجه داشت كه هيچ كدام مورد قبول دانشمندان آن اثر نبوده است. و بنابراين ذكر آن با دلايل كافى از طرف امام كه دسترسى به تلسكوپهاى نجومى هم نداشته است، جالب است.
نظريه جعفر صادق (ع) راجع به زمين
همانطور كه در فصل قبل گفته شد، حتى در يونان قديم نيز دانشمندانى بودند كه به گردش زمين به دور خورشيد، عقيده داشتند. اما امام اولين كسى بوده است كه راجع به گردش زمين به دور خودش توضيح داده است.
مسئله خلفت از نظر جعفر صادق (ع)
اما اين مسئله كه جهان از چه بوجود آمده است، خود موضوع جالبى است كه هنوز دانشمندان در مورد آن بحث مىكنند. نظر امام در اين مورد را در صفحه 103 به اين شرح مىخوانيد كه:
«جهان از جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه داراى دو قطب متضاد، سبب پيدايش ذره گرديد و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پيدا كرد و تنوع ماده ناشى از كمى يا زيادى ذرات آنها مىباشد.»
به نظر شما، اين مسئله به تعريف اتمى امروز شبيه نيست. حتى با دقت به دارا بودن دو قطب متضاد در آن اشاره شده است. در همان صفحه آمده است كه:
«ميتوانيم فكر كنيم كه چون جعفر صادق (ع) از تئورىهاى دانشمندان قديم يونانى كه سيزده قرن يا دوازده قرن قبل از او ميزيستهاند، راجع به پيدايش جهان اطلاع داشته، توانسته آن تئورىها را تكميل كند و راجع بوجود آمدن دنيا نظريهاى ابراز نمايد كه امروز علماى فيزيك آن را مىپذيرند و هنوز نتوانستهاند نظريهاى جالب توجهتر از نظريه آن مرد، راجع به پيدايش دنيا بگويند.»
اما جالبتر از آن در 104 است كه آمده است:
«يكى از قوانينى كه جعفر صادق در فيزيك ابراز كرد قانون مربوط بكدورت اجسام و شفاف بودن آنها مىباشد.
او گفت هر جسمى كه جامد و جاذب باشد كدر است و هر جسم كه جامد و دافع باشد كم يا بيش شفاف جلوه ميكند.
از او پرسيدند كه جاذب چه ميباشد؟ در جواب گفت جاذب، حرارت.»
اظهار نظر در مورد اين نظريه كه حتى امروز نيز براى ما عجيب باشد در 1400 سال قبل خيلى جالب است بخصوص كه اگر بدانيد قانون فيزيك امروز مىگويد:
«هر جسم كه امواج حرارت بسهولت از آن عبور كند (يعنى هادى حرارت باشد) و امواج الكترومانيهتيك از آن عبور نمايد (يعنى هادى الكتريسيته و امواج مانيهتيزم باشد) تيره است و درخشندگى ندارد. اما اجسامى كه حرارت بخوبى از آنها عبور نمىكند هادى حرارت نيستند و امواج الكتروماينهتيك را عبور نمىدهند (عايق مىباشند) درخشندگى دارند.»
فكر مىكنم واگذار كردن اين دو نظريه را بايد به خود خواننده بسپارم.
جعفر صادق (ع) فرهنگ شيعى را بوجود آورد
در اين فصل درباره به وجود آمدن يك فرهنگ شيعى توسط امام اشاره شده است. و توضيح مىدهد كه همين فرهنگ بوده است كه باعث پيشرفت و توسعه مذهب شيعه شده است. و حتى به طور كلى در دين اسلام تاثير به سزاى گذاشته است.
به طورى كه در صفحه 110 اشاره كرده است:
«هزار و پانصد سال از بناى اولين صومعه ارتودكسى در كوه آتوس در يونان ميگذرد و هنوز در آن صومعه و صومعههاى ديگر كه در آن كوه است همان را ميخوانند و ميگويند كه در هزار و پانصد سال قبل از اين ميگفتند.
اما فرهنگ شيعى من حيثالمجموع، پيوسته در حال پيشرفته بوده و گرچه در بعضى از ادوار متوقف شده اما بعد از دوره توقف، با سرعت بيشتر براه افتاده است و هر دانشمند شيعه مذهب كه عميق بوده، كوشيده كه چيزى بر فرهنگ شيعى بيفزايد.»
در صفحه 113 كتاب اشاره شده است:
«بنياد فرهنگى كه جعفر صادق براى مذهب شيعه بوجود آورده يك آكادمى شد كه در آن، بطور آزاد مسائل علمى و بخصوص ايدئولوژى مورد بحث قرار مىگرفت و بايستى باين نكته توجه كرد كه در فرهنگ هيچ يك از فرقههاى اسلامى، آزادى بحث، باندازه فرهنگ شيعه كه جعفر صادق بوجود آورد، وجود نداشته است.»
بحث آزاد در فرهنگ شيعى جعفر صادق (ع)
يكى از موارد اصلى در فرهنگ شيعى امام، وجود بحث آزاد است. امام همواره در حال پاسخگوئى به شبهات و سوالات افراد مختلف بودهاند. و هر كس مجاز بود هر نوع سوال يا شبهاى را در محضر ايشان مطرح كند و پاسخ بگيرد. اين فرهنگ پس از امام نيز بر جا ماند و شاگردان نسلهاى بعد از امام نيز همين روال را در پيش گرفتند به طورى كه در دوران خلافت عباسيان همين موارد بود كه باعث شد بغداد بعنوان شهر علمى روز آن دوران مطرح شود.
ابنراوندى كه بود و چه كرد؟
ابن راوندى، دانشمندى اصفهانى بود، كه بسيارى از اصول اسلام را زير سوال برده بود. در اين فصل و چند فصل بعد، به شرح سفر ابنراوندى به بغداد پرداخت است. ابن راوندى تقريباً 50 سال بعد از وفات امام بدنيا آمده است. ولى از فرهنگى كه امام بوجود آورده بود (بخصوص در ايران) استفاده كرد و كتابهاى خود را كه در بعضى از آنها حتى منكر توحيد شده بود نشر داد. در اين رابطه در صفحه 124 كتاب آمده است:
«فرهنگى كه جعفر صادق (ع) بوجود آورد آن قدر علاقه به بحث آزاد داشت كه كفر ابنراوندى را نشنيده ميگرفت و آن را جزو بحثهاى فلسفى بشمار مىآورد وكسى در صدد بر نمىآمد كه بجرم مرتد شدن وى را دستگير و محاكمه كند و بكيفر برساند.»
آيا ابنراوندى كيمياگر بود؟
در اين فصل كه ادامه سرگذشت ابنراوندى است، به اين موضوع اشاره مىكند كه هر چند ابنراوندى در طب و شيمى دانشمند بود، ولى در بغداد مجبور شد به كار كتابت كتاب مشغول شود.
المتوكل و ابن راوندى
در اين فصل به برخورد المتوكل با كتاب ابنراوندى اشاره مىشود و اين كه المتوكل بعنوان خليفه وقت اين كتاب را كفر مىداند، ولى حاضر مىشود كه به بحث ابنراوندى گوش فرا دهد. اما مجبورش مىكند كه كتاب خودش را اصلاح كند. و ابنراوندى نيز اين كار را مىكند. در همين فصل اشاره مىكند كه زمانى كه دانشمندان بغداد از نظرات ابنراوندى اطلاع پيدا كردند، خود از راه علمى و بدون هيچ زورى به شبهات وى پاسخ دادهاند.
مسئله مرگ از نظر ابنراوندى
در اين فصل به توضيح يكى از شبهات ابنراوندى در مورد مرگ اشاره شده است.
دين با پيشرفت علم مغايرت ندارد
اما با تمام كفرگوئىهاى ابنراوندى، در ابتداى اين فصل اشاره شده است كه:
«آنچه ابن راوندى در كتاب خود گفت اين بود كه نبايد بدستاويز دين از پيشرفت علم ممانعت كرد و اين موضوع نشان ميدهد كه آنمرد در مكتب فرهنگ مذهبى جعفر صادق (ع) پرورش يافته بود.
بهمين جهت در محضر درس جعفر صادق (ع) تمام علوم آن زمان تدريس ميشد و بعضى از آنها براى اولين مرتبه در يك محضر درس اسلامى تدريس ميگرديد. چون جعفر صادق عقيده داشت كه هر قدر علوم پيشرفت نمايد سبب تقويت دين ميشود. در محضر درس جعفر صادق (ع) فلسفه تدريس ميشد در صورتى كه در همان موقع، عدهاى از مدرسين اسلامى سخت از تدريس فلسفه پرهيز مىكردند و عقيده داشتند كه تدريس فلسفه سبب ميشود كه عقيده مومنين، سست گردد. علاوه بر فلسفه در محضر درس جعفر صادق علوم فيزيك و شيمى و طب و جغرافيا و هيئت و حساب و هندسه غير از علوم دين تدريس ميگرديد.»
در اين فصل همچنين به ادامه سرگذشت ابنراوندى مىپردازد و مىگويد كه او پس از يورش عقيدتى به صوفىها مجبور به ترك اضطرارى بغداد مىشود.
تعريف ادب از طرف جعفر صادق (ع)
در ابتداى اين فصل مىگويد:
«از اين جهت ما شمهاى از زندگى ابنراوندى را در پايتخت خلفاى عباسى ذكر كرديم تا اين كه نشان بدهيم در فرهنگ مذهبى كه جعفر صادق (ع) بنيان نهاد، بحث چقدر آزاد بود و هيچ كس را بمناسبت نظريههايى كه ابراز مىكرد، مورد آزار قرار نمىدادند.
همان ابنراوندى كه در عراق عجم و در مكتب فرهنگ مذهبى جعفر صادق(ع) هر چه ميخواست مىنوشت در پايتخت خلفاى عباسى، بر اثر نوشتههايش دوبار در معرض خطر مرگ قرار گرفت يكى از طرف خليفه و ديگرى از طرف تودههاى تصوف و اگر بار دوم مساعدت عباس صروم نبود بطور حتم كشته ميشد.
رمز نيرومندى فرهنگ مذهبى جعفر صادق در اين بود كه از چهار ركن آن فرهنگ فقط يك ركن آن را مذهب تشكيل ميداد و سه ركن ديگر عبارت بود از ادب - علم - عرفان.
در تاريخ جهان سابقه ندارد كه ادب و علم، در هيچ مكتب مذهبى به اندازه فرهنگ مذهبى جعفر صادق اهميت داشته باشد.
آن قدر ادب و علم در فرهنگ مذهبى جعفر صادق (ع) داراى اهميت بود كه محقق از خود مىپرسد ايا در آن فرهنگ مذهبى اهميت ادب بيشتر بود يا اهميت مذهب و آيا علم زيادتر اهميت داشت يا بمذهب بيشتر اهميت ميدادند.
جعفر صادق (ع) ميدانست و مىگفت كه يك مومن، براى اين كه داراى ايمان متقين بشود بايد از علم و ادب برخوردار باشد.»
البته لازم به ذكر است كه منظور مترجم از ادب، همان چيزى است كه به نام ادبيات در فرهنگ عامه جا افتاده است. در ادامه در صفحه 187 تعريف ادب را آورده است:
«جعفر صادق (ع) در مورد ادب تعريفى كرده كه تصور نمىكنيم جامعتر از آن تعريفى از ادب شده باشد.
او گفته است كه ادب عبارت از جامهايست كه بر آنچه مىگويند و مىنويسند ميپوشانند تا در گوش و ذهن شنونده و خواننده جالبتر جلوه كند.»
تعريف علم از طرف جعفر صادق (ع)
در اين فصل به اهميت علم از نظر امام پرداخته است و در صفحه 194 گفته است:
«جعفر صادق متوجه شد بود كه ادب و علم علاوه بر اين كه فرهنگ شيعه را تقويت مينمايد وسيله تقويت مسلمين در قبال ساير اقوام است و طورى ادب و علم در دنياى اسلامى وسعت بهم رسانيد كه قرن چهارم هجرى قرن طلائى ادب و علم در دنياى اسلامى گرديد و اروپائيان از علوم اسلامى خيلى استفاده كردند.
از جعفر صادق پرسيدند كه بين علوم متعدد كدام يك از آنها بر ديگران ترجيح دارد.
جواب داد، از لحاظ كلى، هيچ علم، بر علوم ديگر مرجح نيست ليكن موارد استفاده از علوم فرق ميكند و در نتيجه آدمى بايستى از بعضى از علوم زودتر و بيشتر استفاده نمايد و دو علم كه در زندگى آدمى در اين عصر (عصر جعفر صادق) بيشتر مورد استفاده قرار ميگيرد علم دين و علم پزشكى است.»
جالبتر از آن نظر امام در مورد وسعت علم است. در صفحه 197 كتاب امام گفته است:
«براى اين كه علم آنقدر وسعت دارد كه كسى نميتواند بهمه دانستنىها پىببرد ولو هزارها سال عمر كند و در تمام آن مدت طولانى مشغول تحصيل باشد.
شايد بعد از هزارها سال عمر كردن بتمام علوم اين جهان واقف شود اما در ماوراى اين جهان دنياهاى ديگر هست و در آن دنياها علومى وجود دارد و آن كه تمام علوم اين جهان را آموخته اگر وارد دنياهاى ديگر بشود، جاهل است و بايستى شروع به تحصيل نمايد تا اين كه از علوم آن دنياها واقف شود.»
نقد تاريخ از طرف جعفر صادق (ع)
در ابتداى اين فصل اشاره كرده است كه:
«جعفر صادق در اسلام اولين كسى است كه روايات تاريخى را باديده انتقاد نگريست و نشان داد كه روايات تاريخى را نبايد بدون تعمق و نقد پذيرفت و هم او بود كه در نوشتن تاريخ استاد و مربى ابنجرير طبرى شد و سبب گرديد كه وقتى ابنجرير طبرى براى نوشتن تاريخ قلم بدست گرفت كه بايد چيزهائى را بنويسد كه عقل بپذيرد و از ذكر افسانههائى كه شنيدن آن عوام را ميخواباند خودارى نمايد.»
از ديگر نكات جالبى كه در اين فصل آمده است، صحبتى از امام جعفر صادق است كه در صفحه 210 كتاب آمده است:
«هم اوست كه گفت كه شايد از دنياهاى ديگر، دارندگان علومى كه ما آنها را نمىشناسيم در صدد برآمدهاند كه با ما مربوط شوند ولى ما چون از علم آنها آگاه نيستيم و زبانشان را نمىدانيم هنوز درنيافتهايم كه آنها در صدد برآمدهاند كه با ما مكالمه نمايند.»
اين سخن را مقايسه كنيد با سخن دانشمندان فضائى امروز و خودتان نتيجه بگيريد.
نظريه جعفر صادق (ع) راجع بساختمان بدن انسان
در صفحه 214 آمده است:
«جعفر صادق اعم از اين كه به عقيده شيعيان علم امامت داشته يا بنا بر نظريه قائلين به شعور باطنى با شعور باطنى خود مربوط بوده يا بنا بر نظريه برگسون از جهش حياتى قوى خود استفاده مىنموده در مورد تشكيلات بدن انسان چيزى گفته كه ثابت ميكند در بين مردم زمان خود و مردم اعصار بعد، در علم بدنشناسى منحصر بفرد، بشمار ميآيده است.»
اين نظريه در صفحه 213 به اين شكل آمده است كه:
«او مىگفت تمام چيزهائى كه در خاك هست در بدن آدمى وجود دارد. اما بيك اندازه نيست و بعضى از آنها در بدن انسان خيلى زياد است و بعضى از آنها خيلى كم. در بين چيزهائى هم كه در بدن انسان زياد است، مساوات وجود ندارد و بعضى از آنها از بعضى ديگر كمتر مىباشد. او گفت چهار چيز است كه در بدن انسان زياد مىباشد و هشت چيز است كه در بدن انسان كم مىباشد و هشت چيز ديگر در بدن انسان خيلى كم است.»
اما نظر علم جديد را هم بشنويد:
«آن هشت چيز كه بنا به گفته جعفر صادق خيلى كم است اين عناصر مىباشد:
موليبدن - سيليسيوم - فلوئور - كوبالت - مانگانز - يد - مس - روى .
آن هشت چيز كه در بدن انسان نسبت به هشت عنصر فوق بالنسبه زيادتر مىباشد عبارت است از:
منيزيم- سديم - پتاسيم - كلسيم - فسفر - كلر - گوگرد - آهن
آن چيز عنصر كه در بدن انسان خيلى زياد مىباشد عبارت است از اوكسيژن - كربن - هيدروژن - ازت.»
ابراهيم بن طهمان شاگرد جعفر صادق (ع) و يك مسئله حقوقى
در اين فصل به بررسى يك مسئله حقوقى (بر كنار كردن خليفه) پرداخته است.
شمهاى از عقايد شيعيان در مورد اعجاز جعفر صادق (ع)
در حالى كه دانشمندان مسيحى و مسلمانىكه اين كتاب را نوشتهاند بيشتر به مسائل علمى امام توجه كردهاند. اين فصل را به عقايد شيعيان در مورد امام و بخصوص معجزات ايشان پرداختهاند.
در انتهاى صفحه 234 اين دانشمندان نظر خود را به اين صورت بيان كردهاند:
«اعجاز جعفر صادق (ع) اين نبود كه كوه را بحركت در آورد ( كه از لحاظ عقلائى قابل قبول نيست. بلكه اعجاز او اين است كه در دوازده قرن و نيم قبل از اين بوجود اوكسيژن در هوا پى برد و نيز در همان موقع پىبرد كه در آب چيزى هست كه مىسوزد و بهمين جهت گفت كه آب مبدل به آتش ميشود.»
البته امروزه هر دانشآموز دبيرستانى مىداند كه آب از دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تشكيل شده است، كه هيدروژن مىسوزد و آتش درست مىكند. و با تجزيه آب مىتوان اين دو گاز را از هم جدا كرد.
تئورى نور از نظر جعفر صادق (ع)
در ابتداى اين فصل مىگويد:
«يكى از بدايع علمى جعفر صادق نظريه او راجع به نور مىباشد. او گفته است كه نور از طرف اشياء بسوى چشم ما ميتابد و بهمين جهت ما اشياء دور را بخوبى نمىبينيم و اگر تمام نورى كه از يك شئى دور بسوى چشم ميآيد، بديده برسد ما شئى دور را نزديك خواهيم ديد و اگر بتوان چيزى ساخت كه بدان وسيله تمام نورى را كه از يك شئى دور ميآيد به چشم تابانيد، در صحرا، شترى را كه در فاصله سه هزار ذرع مىچرد در فاصله شصت ذرعى خواهيم ديد يعنى پنجاهبار آن را نزديكتر مشاهده خواهيم كرد.»
اگر اين فكر به نظرتان عجيب است، به ساختار تلسكوپها فكر كنيد و در ضمن با يك كارشناس فيزيك نور مشورت كنيد!
در اين فصل همچنين نظر امام در مورد صورت نور و قدرت آن صحبت شده است كه در نوع خود جالب است.
در اين فصل همچنين به فرهنگ امام اشاره شده است كه:
«يكى از مختصات اين فرهنگ اين است كه از تعصب خشك و از تغليط، مصفى و مبرى است و از عوامل بناى فرهنگ مذهبى جعفر صادق همين است كه او از تعصب خشك و تغليظ دورى جست و بهانه و دستاويز بدست پيروان مذهب شيعه ندارد تا اين كه باستناد تعصب خشك و تغليظ، سبب تفرقه شيعيان شوند. و فرقههاى گوناگون در مذهب شيعه بوجود بيايد.»
زمان در فرهنگ جعفر صادق (ع)
در مورد زمان امام نظريات جالبى دارد كه در اين فصل آمده است اما نكته جالبتر مربوط به مكان است كه در صفحه 175 آمده است:
«راجع به مكان نظريه جعفر صادق اين بود كه مكان تبعى است نه ذاتى و در ديده ما بشكل فضائى كه طول و عرض و ارتفاع دارد جلوه مينمايد و اين موجوديت تبعى هم در دورههاى عمر فرق مىكند.»
كه اين نظر امروز مورد موافقت گروهى از دانشمندان فيزيك مىباشد.
نظريه جعفر صادق (ع) راجع به علل بعضى از بيمارىها
در ابتداى اين فصل آمده است:
«يكى از نظريههاى جعفر صادق كه نبوغ علمى او را به ثبوت مىرساند، نظريهايست كه راجع بانتقال بيمارى بوسيله بعضى از نورها داده است.
جعفر صادق گفت روشنائىهاى هست كه اگر از يك بيمار بر يك شخص سالم بتابد ممكن است كه آن شخص سالم را بيمار كند.»
اين نظريه انقلابى شايد براى من و شما كه با بحث ويروس و ميكروب آشنا هستيم، ساده و خرافاتى به نظر برسد. اما بد نيست به ادامه متن توجه كنيد:
«در هيچ دوره، هيچكس نگفت كه بعضى از روشنائىها اگر از بيمار برسالم بتابد او را بيمار مينمايد و اين گفته از جعفر صادق است.
گفتيم كه جامعه دانشمندان اين نظريه را در عداد خرافات بشمار مىآوردند تا اين كه تحقيقات علمى جديد ثابت كرد كه اين نظريه، حقيقت دارد و بعضى از انوار، اگر از بيمار بسوى سالم برود او را بيمار مىكند و اولين مرتبه در اتحاد جماهير شوروى باين واقعيت پىبردند.
در شهر نوو-وو-سيبرسك واقع در شوروى كه يكى از مراكز بزرگ تحقيقات پزشكى و شيميائى و زيستشناسى شوروى مىباشد بطور علمى و غير قابل ترديد، ثابت شد كه اولا از سلولهاى بيمار، اشعه ساطع ميشود و ثانياً نوعى از اشعه كه از سلولهاى بيمار ساطع ميشود هر گاه برسلولهاى سالم بتابد آنها را بيمار خواهد كرد بدون اين كه كوچكترين تماس بين سلولهاى بيمار و سلولهاى سالم وجود داشته باشد و بىآنكه از سلولهاى بيمار، ميكروب، يا ويروس به سلولهاى سالم سرايت نمايد.»
اگر اين نظر دانشمندان برايتان عجيب است بد نيست بدانيد كه:
«اين آزمايش، با بيمارىهاى گوناگون، و سلولهاى متشابه يا متفاوت، در مدت بيست سال پنجهزاربار تكرار شد براى اين كه دانشمندان مركز تحقيقاتى نوو-وو-سيبيرسك نميخواستند كه كوچكترين ترديد، در نتيجه آزمايش وجود داشته باشد.»
اما در اين فصل يكى از نظرات ديگر امام آمده است كه:
«يكى از نظريههاى بديع جعفر صادق اين است كه هر چه موجوديت ذاتى دارد غير از خداوند، داراى ضد خود ميباشد، اما بين ضدين تصادم بوجود نمىآيد و اگر تصادم بوجود بيابد، بعيد نيست جهان ويران شود.»
اين نظريه را شما مىتوانيد با نظريه ماده و ضدماده دانشمندان جديد مقايسه كنيد!
جعفر صادق (ع) راجع به نور ستارگان چه گفت؟
در ابتداى اين فصل نظريه امام را در اين مورد آورده است كه:
«گفتيم كه در مباحث علمى گذشته مبحثى وجود ندارد كه جعفر صادق (ع) راجع به آن اظهار نظر نكرده باشد و بعضى از نظريههاى او بطورى كه تا اين جا ديديم دليل بر نبوغ علمى وى مىباشد.
از جمله راجع به نور ستارگان گفته است كه در بين ستارگانى كه شب در آسمان مىبينيم ستارگانى هستند كه آن قدر نورانى مىباشند كه خورشيد در قبال آنها تقريباً بىنور است.»
همانطور كه امروز مىدانيم اين امر كاملاً واقعيت دارد.
جعفر صادق (ع) گفت: پيرامون خود را آلوده نكنيد
در اين فصل با مطالبى كه حضرت امام جعفر صادق در مورد محيط زيست گفتهاند آشنا مىشويد و مىبينيد كه چه پيشبينى دقيق از وضعيت حال جهان شده است.
پندار - عقيده - كردار - در تعاليم جعفر صادق (ع)
در اين فصل به عقايد اخلاق امام پرداخته است كه بايد در پندار، عقيده و كردار، راستى و درستى برقرار باشد.
نظريه جعفر صادق (ع) راجع بتفاوت بين حكمت و علم
در ابتداى اين فصل آمده است:
«آن مرد (امام جعفر صادق) راجع به تفاوتى كه بين فلسفه (حكمت) و علم وجود دارد نظريهاى ابراز كرده كه بعد از هزار و دويست و پنجاهسال و بوجود آمدن هزارها فيلسوف (حكيم) و عالم در شرق و غرب جهان، جال توجه است. جعفر صادق اولين كسى است كه بين حكمت و علم فرق گذاشت و قبل از او كسى متوجه اين موضوع نشد كه بين علم و حكمت تفاوت دارد.»
يقين و شك از نظر جعفر صادق (ع)
در اين فصل به بحث يقين و شك از نظر فلسفى پرداخته است و نظرات جالب امام نيز مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
جعفر صادق (ع) گفت، خود انسان عمرش را كوتاه ميكند
نظريه امام جعفر صادق در مورد طول عمر نيز بسيار به نظرات امروزى نزديك است.
«او گفت آدمى براى اين آفريده شده كه عمرى طولانى داشته باشد و خود او عمرش را كوتاه مىكند. اگر انسان بر طبق قوانين دين اسلام عمل نمايد و از منهيات بپرهيزد و در اكل و شرب بر طبق قران اسراف ننمايد از عمر طولانى بهرهمند خواهد شد.»
اين مسئله امروزه به اين صورت بيان مىشود كه:
«طول عمر انسان بدون ترديد وابسته بدو چيز است: يكى رعايت بهداشت و ديگرى خوددارى از پرخورى.»
جعفر صادق (ع) بمادران توصيه كرد كودكان شيرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند
بسيار از گفتههاى امام در نظر اول به خرافات شبيه است. بعنوان مثال:
«يكى از مظاهر نبوغ علمى جعفر صادق توصيه او بمادران بود تا اين كه كودكان شيرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند.»
اگر شما اين را يك خرافه مىدانيد بد نيست به تحقيق مركز دانشگاهى كورنيل دقت كنيد كه اين امر را بسيار مهم دانسته است و دلايل آن را هم به صورت علمىبيان كرده است.
جعفر صادق (ع) گفت: تمام موجودات حركت دارند
در ابتداى اين فصل مىخوانيد امام جعفر صادق گفته است:
«هر چه هست حركت دارد و حتى جمادات داراى حركت هستند و گرچه چشم ما حركات آنها را نمىبيند ولى نميتوان چيزى را يافت كه حركت نداشته باشد.»
و در ادامه دانشمندان عصر جديد ثابت مىكنند كه همه چيز از ذرات ريز اتمى گرفته تا كهكشانهاى بزرگ در حركت هستند.
جعفر صادق (ع) در خصوص مرگ چه گفت؟
بدون شك يكى از زيبا ترين فصلهاى اين كتاب اين فصل مىباشد كه در آن امام جعفر صادق دلايل لزوم مرگ را توضيح مىدهد. اما براى من جالبتر آن بود كه در صفحه 397 نوشته است:
«ابوشاكر گفت پس اين كه ميگويند كه بعضى از پيغمبران گذشته داراى عمر هميشگى شدند و اكنون زنده هستند چيست؟
جعفر صادق گفت اين را باور نكن و هنوز در جهان بشرى بوجود نيامده است كه نمرده باشد يا اگر اكنون در حال حيات است نميرد و اين كه گفتهاند بعضى از پيغمبرهاى گذشته، زنده جاويد گرديدند و نمردند و هرگز نخواهند مرد، افسانهاى بيش نيست.»
بحث جعفر صادق (ع) با جابربنحيان
در اين فصل و فصول آينده به پرسش پاسخ امام با شاگردشان جابربن حيان مىپردازد كه واقعاً سوال و جوابهاى زيبائى است.
سئوال جابربنحيان راجع به تغيير قبله مسلمين
مسئله تغيير قبله مسلمين يكى از مسائل تاريخ دين اسلام است. امام در مورد اين مسئله به شاگردش توضيحات كافى مىدهد.
پرسش جابربنحيان راجع به دانشمندان يونان
آيا تا بحال شنيده بوديد كه امامان ما در مورد دانشمندان قبل از خودشان صحبت كنند. اگر دوست داريد كه نظرات امام جعفر صادق در مورد دانشمندان پيشين و علم آنها بدانيد اين فصل را حتماً بخوانيد.
سوال جابربنحيان راجع به ستارگان
در ابتداى اين فصل آمده است كه:
«جابر از جعفر صادق پرسيد ستارگان نورانى كه دائم مشغول حركن هستند و بعضى از آنها را ما در فواصل معين مىبينيم چه مىباشند و چرا حتى يك روز از حركت باز نميايستند.
جعفر صادق گفت هر يك از ستارگان آسمان يك جهان است درجهان بزرگ كه مجموعه تمام اجرام ميباشد.
....
جابر پرسيد شكل ستارگان در فضا چگونه است؟
جعفر صادق جواب داد بعضى از ستارگان آسمان اجرام جامد هستند و بعضى ديگر اجرام مايع ميباشند و يك قسمت از ستارگان آسمان، از ابخره بوجود امده است.
يك پرسش مربوط بدوره پيرى
پرسشهاى ديگر كه از جعفر صادق (ع) شد
در اين بخش در مورد بيمارىها بخصوص پيرى صحبت مىشود. از مطالب جالب اين فصل اين است كه:
«نوع سوم بيمارىهائى است كه از دشمنان بدن عارض ميشود و آنها به بدن انسان حمله مىكنند ولى بدن با وسائلى كه دارد مقاومت مينمايد و اگر مقاومت بدن باندازهاى نبود كه بتواند دشمنان بدن را دور نمايد انسان بيمار ميشود ولى بعد از اين كه انسان بيمار شد باز بدن مقاومت مينمايد و بر اثر مقاومت بدن است كه مرض از بين ميرود و بيمار شفا مييابد.
جابر پرسيد دشمنان بدن كه هستند؟
جعفر صادق جواب داد دشمنان بدن، موجوداتى هستند كوچك كه از فرط خردى به چشم نميرسند و آنها ببدن حمله ور ميشوند و در بدن هم موجوداتى كوچك وجود دارد كه از فرط خردى بچشم نمىرسند و آنها بدن را در قبال دشمنان حفظ مىنمايند.
جابر پرسيد كه دشمنان بدن كه توليد بيمارى مىكنند كه هستند؟
جعفر صادق جواب داد كه شماره انواع آنها زياد است همانگونه كه مدافعان بدن هم انواع مختلف داد اما آنچه آنها را متشكل ميكند، محدود است.
چابر گفت من نمىفهمم كه تو چه ميگوئى و چطور انواع آنها زياد ميباشد و آنچه آنها را متشكل ميكند محدود است؟
جعفر صادق گفت كتابى كه تو ميخوانى داراى هزارها كلمه است و هر كلمه در آن كتاب با حروف نوشته شده اما آنچه كلمات را تشكيل ميدهد حروف معدود الفبا ميباشد و با حروف الفبا ميتوان هزاران كلمه نوشت كه هر يك از آنها يا دسته از آن كلمات، داراى معناى مخصوص باشد.
دشمنان بدن ما و آنهائى كه از بدن در قبال دشمنان دفاع ميكنند مانند هزارها كلمات كتاب تو هستند ولى همه از يك عده مواد معدود (مثل حروف الفبا در قبال كلمات) تشكيل شدهاند.»
پرسش مفضلبنعمرو درباره ساعات سعد و نحس
در مورد ساعات سعد و نحس امام ضمن رد كردن خرافات و جادوگرى مىگويد:
«در هر كس، هر چند روز يك بار و گاهى در يك شبانه روز، از لحاظ مزاجى وضع مساعد يا غير مساعد پيش مىآيد و علتش اين است كه خون و خلط در وجود آدمى همواره بيك حال نيست و در ساعات روز و شب فرق مىنمايد و بعضى از اعضاى درونى بدن در ساعات روز و شب، كارهائى را بانجام مىرسانند كه متشابه نمىباشد و اين موضوع را در ازمنه قديم ميدانستند و يكى از كسانى كه باين موضوع پىبرد بقراط پزشك بود و گفت كبد در بدن چندين كار را به انجام مىرساند ولى آن كارها را در لحظه واحد بانجام نميرساند بلكه بانجام رسانيدن هر كار از طرف كبد، موعدى دارد و اين ترتيب كه از طرف كبد، براى كارها داده مىشود در وضع مزاج ما در چند روز و گاهى در يك شبانهروز موثر مىباشد.»
در مجموع مىتوانم بگويم كه كتاب بسيار جالب و خواندى است، هر چند در خيلى از مواقع موضوع فصل در ميان حاشيه آن گم مىشد. ولىشما مىتوانيد با خواندن آن با تاريخ اكثر علوم آشنا شويد، ضمن آنكه با نظرات امام جعفر صادق در مورد آنها نيز آشنا خواهيد شد و مىبينيد كه دين و مذهب ما به دست چه كسانى شكل داده شد.
همانطور كه گفتم من بعد از خواندن اين كتاب احساس غرور مىكردم و احساس افسوس از اينكه در حال حاضر مكتب جعفرى واقعى وجود ندارد. براى نمونه مىتوانم به حوزههاى علميه اشاره كنم كه امروزه تنها به تدريس علم دين مىپردازند و در بعضى از آنها حتى فلسفه و تدريس آن را گناه مىدانند. در حالى كه در محضر درس امام جعفر صادق، علم دين يكى از مباحث بود و مباحثى چون طب، حساب و هندسه، نجوم، فلسفه، تاريخ، فيزيك، شيمى و .... تدريس مىشد. اگر در حال حاضر نيز در حوزههاى ما چنين مباحثى وجود داشت، محصلان آنها ديد بسيار بازتر و بهترى نسبت به محيط اطراف خود داشتند.
نكته قابل ذكر اين است كه اگر ديديد در متنهاى كه از كتاب نقل كردم، كلمات غير مصطلح آورده شده است، مقصر اين حقير نيست. بلكه ترجمه كتاب قدرى ثقيل مىباشد ولى از لذت خواندن شما كم نمىكند.
نكته ديگر اين كه كتاب بدون هيچ نتيجهگيرى خاتمه يافت. حداقل اميدوار بودم بيوگرافى امام جعفر صادق توسط اين كتاب ارائه شود. اما هيچ صحبتى در اين رابطه نشده است.
اميدوارم شما هم فرصت كنيد و اين كتاب را بخوانيد و لذت ببريد.
شاد و كتابخوان باشيد،
كرم كتاب
پ.ن: در ضمن به نظرم موضوعهاى اين كتاب جان مىدهد براى يك سريال علمى/آموزشى و آشنائى جوانان امروز با بزرگان علمى/دينى. فكر كنم به خوبىهم بتوان به يكى از شبكههاى تلويزيونى فروخت. فقط يك اكيپ بايد جور كرد. از دوستان اگر كسى به همكارى علاقمند است براى من Email بفرستد. تا انشاالله اگر شد، كار را پيش ببريم. در ضمن به يك تهيهكننده پولدار نياز مبرم داريم!
نميدانم، اين كتاب را در ايران ميشود پيدا كرد يا نه؟/ و دربارهي تهيهكننده اگر تو پيدايش كردي، سلام من را هم بهاش برسان!
من این کتاب رو می خوام ، لطفا برای تهیه منو راهنمایی کنین
کتاب مغز متفکر جهان شیعه اثری است که ذبیح الله منصوری آن را نگاشته و البته خود آن را ترجمه ای از کتاب مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ معرفی میکند.این کتاب در سی سال پیش منتشر شده که اخیرا"عده ای آن را کشف و سند متقنی بر شگفتی خلقت بیان کردند و متاسفانه با استفاده از این کتاب استدلال میکنند اما تنی چند از استادان برجسته ی علوم انسانی از جمله استاد بهاءالدین خرمشاهی نویسنده ی کتب:فرهنگ موضوعی قرآن مجید ،ذهن و زبان حافظ، حافظنامه ،سیر بی سلوک، چهارده روایت ودانشنامه قرآن و قرآن پژوهی و مترجم آثار «هنری میلر» اثر جورج ویکس - (۱۳۵۱) «شیطان در بهشت» اثر هنری میلر - (۱۳۵۲) «علم در تاریخ» اثر جان برنال - (۱۳۵۴) «هابیل و چند داستان دیگر» اثر میگل د اونامونو - (۱۳۵۶) «عرفان و فلسفه» اثر و. ت. استیس - (۱۳۵۸) «درد جاودانگی» اثر میگل د اونامونو - (۱۳۶۰) «علم و دین» اثر ایان باربور - (۱۳۶۲) «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» اثر حمید عنایت - (۱۳۶۲) «تاریخ فلسفه» اثر فردریک کاپلستون - (۱۳۷۰) «خدا در فلسفه» - (۱۳۷۰) «قرآ
مطالب از صفحه ی خودم نقل شده و لینک ها منتقل نشده با مراجعه به www.moghini.iteg.irلینک ها رو هم میتونید ببینید.
سلام من یک نقد بی غرض و مرض برای کتاب های زبیح الله منصوری و مغز متفکر جهان شیعه نوشتم حتما قبل از خوندن این کتاب بخونش
برادر من این کتاب به هیچ وجه قابل استناد نیست یعنی هیچ کدوم از کتابهای منصوری قابل استناد نیستند اینها زاییده تخیل منصوری هستند مسائل مربوط به شیعه رو از منابع معتبر مطالعه کنید که شیعه شناسان بزرگ مثله مراجع یا روحانیون با سواد یا اساتید دانشگاه معرفی می کنند در مورد آثار ذبیح الله منصوری هم با یک کم تحقیق متوجه دلیل جعلی بودن و تخیلی بودن آثارش می شید